هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از تنهایی، نبود همدم، دردهای بی‌پایان و نبود وفا در جهان شکایت می‌کند. او از بی‌تفاوتی چرخ (زمان یا سرنوشت) و غم‌های فراوان می‌نالد و احساس می‌کند که در جهان دیگر نشانی از شادی و آرامش باقی نمانده است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاطفی و اجتماعی مانند تنهایی، ناامیدی و انتقاد از بی‌وفایی در جهان است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، زبان شعر ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال پیچیده باشد.

شمارهٔ ۸۴

با که گویم راز چون همدم نماند
درد بگذشت از حد و مرهم نماند

نقش یک همدم بمن ننمود چرخ
وین بتر کز عمر هم یک دم نماند

تر نگشت از دیده گریان من
چرخ را، در دیده گوئی نم نماند

چونکه من قربان بتیغ غم شدم
ای فلک عیدی مکن کت غم نماند

نیست آئین وفا در شهر ما
من بر آنم خود که در عالم نماند

غمگسار از من بسی غمگین تر است
در جهان گوئی دلی خرم نماند

نیم صبری داشت در عالم اثیر
وای او، از دست غم کان هم نماند
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.