هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و وفاداری سخن می‌گوید و بیان می‌کند که با وجود تمام دردها و رنج‌های عاشقانه، هنوز هم نشانی از خنده و وفا در معشوق نمی‌بیند. او از زیبایی و چالاکی معشوق می‌گوید و اینکه چگونه حضور معشوق در قلب و ذهنش همیشه حاضر است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی ممکن است برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد.

شمارهٔ ۱۰۷

پیمان شکنا بر سر پیمانت نمی بینم
طغرای وفا بر سر فرمانت نمی بینم

از تو کله ها دارم در خون دل آغشته
تا عرضه کنم بر تو خندانت نمی بینم

از غایت حسن تو در غیرت چشم خود
پیدات نمی یابم پنهانت نمی بینم

گرچه ز تو میگویم در گفت نمی آئی
ورچه بتوام زنده چون جانت نمی بینم

تا خود چه سواری تو کزغایت چالاکی
جز بر دل و بر دیده جولانت نمی بینم

در خوبی و چالاکی چون شعر اثیری تو
الا دل تنک او میدانت نمی بینم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.