هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و رازداری در آن سخن می‌گوید، از تلاش‌های خود برای رسیدن به معشوق و فداکاری‌هایش می‌نویسد. او از جدایی از دنیای مادی و پرواز در عالم معنا صحبت می‌کند و از نقش خود به عنوان صدف گوهر معشوق یاد می‌کند. در نهایت، اشاره‌ای به محدودیت‌های حواس مادی و تلاش برای فراتر رفتن از آن‌ها دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۰۹

دوش با دوست محاکات بجان میگردم
نکته را راه به هنجار زیان میگردم

غیرت عشق چنان پرده همیداشت که من
نقش اسرار زخود نیز نهان میگردم

چون جهان نزل جنان بود من از پیروزی
منزل همت از آنسوی جهان میگردم

نظر از هرچه فلک دید، زمین میخواندم
خرد از هرچه خبر داشت، عیان میگردم

تامرابو، که هم از من بخرد یار به هیچ
سود و سرمایه بر آن بیع زیان میکردم

بحروفی که همی بست سر حلقه دُرج
خاتم غیب در انگشت بیان میکردم

او چو خورشید مرا کان گهر کردی و من
دامن او صدف گوهر کان میکردم

تا بآماج رسد تیر سحر یعنی آه
گاه تیر از قد خود گاه کمان میکردم

دم بدادند مرا دام طرازان حواس
زآنکه پرواز نه در اوج مکان میکردم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.