هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و درد ناشی از آن سخن می‌گوید. او از دلبری می‌گوید که جانش را می‌خواهد و از عشق بی‌پایان و رنج‌های ناشی از آن شکایت دارد. همچنین، او از بی‌اختیاری خود در برابر این عشق و درد سخن می‌گوید و از دیگران طلب کمک می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و غم‌انگیز است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۱۰

دلبری دارم که جان میخواهد از من، چون کنم
از سر جان برنشاید خواست ای تن، چون کنم

گوهر مهرش چو کان در دل نهان کردم ولیک
با چنین دریای مروارید معدن، چون کنم

چشم سوزن کرد بر من عالم از بس کافری
ای مسلمانان وطن در چشم سوزن، چون کنم

خانه ی من برد و پس در خانه ی خود تن بزد
چاره چه، با آن جهان آشوب تن زن، چون کنم

اختیاری نیست داغ درد را لیک از جهان
چون دل مسکین در او کرده است مسکن، چون کنم

یا، دل من پیش او دارید تا رحمی کند
یا، طریقی پیش من بنهید تا من، چون کنم

ترهمی آید غزل در شیوه ی شعر اثیر
کشتگان عشق را زین شیوه شیون چون کنم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.