۲۱۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۴

دوش در عیش و عشرتی بودم
کز طرب تا بروز نغنودم

یا ربود و شراب و شمعی و من
زحمت اندر میانه، من بودم

با وصالش غمی فرو گفتم
وز جمالش دمی، بر آسودم

گاه کام نشاط خوش کردم
گاه جام طرب به پیمودم

گره هجر و بند گیسوی یار
هر دو با هم بلطف بگشودم

دست با چرخ در کمر گردم
پای بر ماه و مشتری سودم

خواجه گیها، زمانه در سر داشت
لیک من، بندگیش فرمودم

چار بوسم زیار را تب بود
پنج دیگر ز راه بربودم

ده به بخشید بعد از آنم لیک
بستدم بر لبش، به بخشودم

با چنین عیش ظلم باشد اگر
گویم از بخت خود نه خشنودم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.