۱۹۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۸

از نو، رقمی بر دل درویش کشیدم
خط، بر خرد عافیت اندیش کشیدم

سودای تونا خوانده درآمد ز درجان
در خانه دلی بود مرا، پیش کشیدم

تا راز تو در سرخی رخساره بپوشم
بس خون که بچشم از جگر ریش کشیدم

دیدم که همه بی رقم درد تو صفرند
منهم رقم درد تو بر خویش کشیدم

صد بار، ز بیداد تو رختی که ندارم
از عالم هستی بعدم پیش کشیدم

با محرم و نا اهل چو نحل از قبل تو
هم نوش فدا کردم و هم نیش کشیدم

از غایت جور تو، اثیرا سخنی ماند
آن نیز بپیش تو جفا کیش کشیدم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.