هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و رنجهای ناشی از آن سخن میگوید. او از سیاهی زلف معشوق و روزگار سخت خود شکایت دارد، اما در عین حال، خود را محرم اسرار معشوق میداند و با وجود درد و رنج، عشق را میستاید. شاعر به بخت بد خود اشاره میکند و از معشوق میخواهد که راهی برای آموختن به او نشان دهد. در نهایت، او از لذتهای زودگذر شب و رازهای روز سخن میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و استعارات پیچیده شعر کلاسیک فارسی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۱۲۰
بی شب زلف تو سیه روزم
خسته روزگار کین توزم
محرم بزم خوبی تو منم
که بیک آه می بر افروزم
تا تو را حسن نیک میسازد
چشم بددور، خوش همی سوزم
مرهمی نه، که بخت دلریشم
چینه ئی ده، که بس نوآموزم
خرمی را بنقد شب خوش باش
تا چه از راز نسیه روزم
خسته روزگار کین توزم
محرم بزم خوبی تو منم
که بیک آه می بر افروزم
تا تو را حسن نیک میسازد
چشم بددور، خوش همی سوزم
مرهمی نه، که بخت دلریشم
چینه ئی ده، که بس نوآموزم
خرمی را بنقد شب خوش باش
تا چه از راز نسیه روزم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.