۱۹۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۱

چون با غم تو قرار گیرم
از هر دو جهان کنار گیرم

با بخت ز جیب سر بر آرم
چون دامن آن نکار گیرم

وز مرتبه دست خود ببوسم
کان طره مشکبار گیرم

بی محنتش ار، دمی بر آرم
حقا، که نه در شمار گیرم

نی زهره آنکه سنگ تشنیع
در شیشه روزگار گیرم

نی صبر، که بر کران نشینم
نی کام، که در کنار گیرم

چشمم همه خونشد و ندارم
آن چشم، که اعتبار گیرم

آن است صلاح من، که حالی
دنبال صلاح کار گیرم

پیروز شوم، اگر در این شغل
مردی چو اثیر، یار گیرم

نی نی فکند اثیر کردی
خاک در شهر یار گیرم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.