۲۱۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۳

با آنکه در میان دل آتش همی زنم
چون عود، در میان نفس خوش همی زنم

بر من زمانه همچو قفس گشت جرمم آنک
بلبل نهاد، زخمه دلکش همی زنم

گویم مگر، برون جهم از روزن عدم
پروانه وار، بال در آتش همی زنم

مرکب زتازیانه چو طفلان وآنگهی
لاف از سرای پرده و مفرش همی زنم

کردون مرا بمن بنمودست این دغل
بر اعتماد ناقد اغمش همی زنم

بر پشت پای چشم بیفکنده ام هنوز
زین روز لاف بال منقش همی زنم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.