هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و جدایی می‌گوید و از این که یارش پنهان است و رازش با اشک و چهره‌اش آشکار می‌شود، شکایت دارد. او از صبر و بی‌قراری در فراق می‌نالد و از این که در میان دل و جانش گیر کرده است، سخن می‌گوید. همچنین از غیرت و حسادت و این که دلش مانند گرگ در کمین است، یاد می‌کند. شاعر از یاری که سست‌رکاب است و عمری که بی‌ثبات است، می‌نالد و در پایان از خصومت خاموش یار و دشمنی که فغان می‌کند، سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی و فکری دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند غیرت، حسادت و درد فراق ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۲۴

کارم از عشق بجان است، چه تدبیر کنم
یار در پرده نهان است، چه تدبیر کنم

راز می پوشم، تا کس به نداند لیکن
اشک و رخساره نشان است چه تدبیر کنم

وصل را صبر بکار است، صبوری را دل
که نه این است و نه آنست چه تدبیر کنم

بر کران مانده ام از یاد تو، در اشک غمت
در میان دل و جان است چه تدبیر کنم

زین کران دست بفریاد توان برد، ولیک
پای غیرت بمیان است چه تدبیر کنم

پاسبان همه کس دل بود و دردمن اوست
بر رمه گرگ شبان است چه تدبیر کنم

یارگر سست رکاب است همش دریابم
عمر گر سست عنان است چه تدبیر کنم

یار من خصم خموشی است، چه دستان گیرم
دشمن زارو فغان است چه تدبیر کنم

بشب آرد اگر او، دوست شبی روز اثیر
همچو خورشید عیان است چه تدبیر کنم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.