هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و غمگین است که در آن شاعر از درد عشق، جدایی و ناامیدی سخن میگوید. او احساس میکند که نقشهای زندگیاش را خودش نمیکشد، بلکه دیگران برای او تعیین میکنند. شاعر از عشوههای معشوق و نرسیدن به وصال او رنج میبرد و احساس میکند که صلاح دلش را در این رابطه نمیبیند. همچنین، او از غم و درد شدیدی میگوید که حتی شمشیر را به خون آلوده میکند. در نهایت، شاعر اشاره میکند که با وجود همه این رنجها، هنوز عشقش پابرجاست.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به درد و رنج عشق ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد. بنابراین، مناسبترین رده سنی برای این متن، نوجوانان و بزرگسالان است.
شمارهٔ ۱۳۰
بهر کژم که نهی نقش خویش می بینم
نه آن حریفم لیکن که مهره برچینم
گرفت دستخوشم، عشوه وصال تو لیک
بدست نامد خوش خوش ز پای ننشینم
بر آن دلم که نبینم بچشم روی صلاح
که من صلاح دل خود در این نمی بینم
بخون خانم تر میکند غمت شمیشر
نکرده خشک نمد زین، زعارت و، تینم
اگر بتیغ دو رویت سخن رود با من
متاب روی، که در روی میشود اینم
اثیر رفت و شبی با تو کام تلخ نکرد
بلب رسید در این غصه جان شیرینم
نه آن حریفم لیکن که مهره برچینم
گرفت دستخوشم، عشوه وصال تو لیک
بدست نامد خوش خوش ز پای ننشینم
بر آن دلم که نبینم بچشم روی صلاح
که من صلاح دل خود در این نمی بینم
بخون خانم تر میکند غمت شمیشر
نکرده خشک نمد زین، زعارت و، تینم
اگر بتیغ دو رویت سخن رود با من
متاب روی، که در روی میشود اینم
اثیر رفت و شبی با تو کام تلخ نکرد
بلب رسید در این غصه جان شیرینم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.