هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد و رنج عشق و جدایی میگوید و از درماندگی خود در برابر معشوق سخن میگوید. او از بیدادگری روزگار و ظلم معشوق شکایت دارد و از این که درمان خود را در هوای معشوق گم کرده است.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانهی عمیق و غمگین است و درک کامل آن نیاز به بلوغ عاطفی و فکری دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند بیدادگری و ظلم ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.
شمارهٔ ۱۳۴
پر دردم و بمانده ز درمان خویشتن
گم کرده در هوای تو درمان خویشتن
حال مرا ز درد تو سیری نمیکند
سیر آمدم بجان تو از جان نخویشتن
چون گوی شد دل من و زلفین پرخم است
گوی مرا ربود بچوگان خویشتن
ای برزده بدامن بیداد دست چرخ
از دست تو دریده گریبان خویشتن
بیرحمی است پیشه دوران واز توهم
رسم دگر میار بدوران خویشتن
زلف تورا که صاحب ملک ستمگریست
ظلم آیتی است، آمده در شان خویشتن
گم کرده در هوای تو درمان خویشتن
حال مرا ز درد تو سیری نمیکند
سیر آمدم بجان تو از جان نخویشتن
چون گوی شد دل من و زلفین پرخم است
گوی مرا ربود بچوگان خویشتن
ای برزده بدامن بیداد دست چرخ
از دست تو دریده گریبان خویشتن
بیرحمی است پیشه دوران واز توهم
رسم دگر میار بدوران خویشتن
زلف تورا که صاحب ملک ستمگریست
ظلم آیتی است، آمده در شان خویشتن
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.