هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق عمیق و رنجهای ناشی از آن سخن میگوید. او از تیر بلای معشوق و دوستیای که به دشمنی تبدیل شده، شکایت دارد. زیبایی معشوق تنها در خیال او باقی مانده و اشکهایش به دریا تبدیل شدهاند. فراق طولانی، او را ضعیف کرده و جز ناله، چیزی از او باقی نمانده است. شاعر در پایان از زبان طعنهآمیز معشوق گله میکند و از او میخواهد که زبانش را به مدح بزرگان زمانه مشغول کند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده در شعر، نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۱۳۶
ای سعی کرده عشق تو در خون و جان من
تیر بلای تو، نه بشست و کمان من
این دوستی بود، که چو من سوخته دلی
بگذاری و بسازی، با دشمنان من
از آن جمال و چهره ی زیبا که آن توست
نا بوده جز خیال تو، در دیده آن من
ترسم که غوطه ئی خورد آن هم در سرشک
دریا شده است دیده ی گوهرفشان من
زین فرقت دراز، که نام و نشانش کم
دانی چگونه گشت تن ناتوان من
در جامه هیچ دیده ببیند خیال تو
جز ناله هیچ گوش نیابد نشان من
در من زبان طعنه چرا میکنی دراز
گردان بمدح صدر زمانه، زبانه من
تیر بلای تو، نه بشست و کمان من
این دوستی بود، که چو من سوخته دلی
بگذاری و بسازی، با دشمنان من
از آن جمال و چهره ی زیبا که آن توست
نا بوده جز خیال تو، در دیده آن من
ترسم که غوطه ئی خورد آن هم در سرشک
دریا شده است دیده ی گوهرفشان من
زین فرقت دراز، که نام و نشانش کم
دانی چگونه گشت تن ناتوان من
در جامه هیچ دیده ببیند خیال تو
جز ناله هیچ گوش نیابد نشان من
در من زبان طعنه چرا میکنی دراز
گردان بمدح صدر زمانه، زبانه من
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.