هوش مصنوعی: این متن شعری است که از درد فراق و جدایی سخن می‌گوید. شاعر از رها شدن بی‌دلیل و شکسته شدن عهد و وعده‌ها توسط معشوق شکایت دارد. او از خاطرات شیرین و وعده‌های معشوق یاد می‌کند و از ناگهانی بودن این جدایی و تأثیر عمیق آن بر روح و روان خود می‌نالد. همچنین، شاعر به زیبایی‌های معشوق و تأثیر آن بر خود اشاره کرده و از هجران و دوری او به تلخی یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاطفی عمیق و مرتبط با عشق و جدایی است که درک کامل آن ممکن است برای سنین پایین‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند هجران و اندوه ناشی از فراق نیاز به بلوغ عاطفی دارد تا به درستی درک شود.

شمارهٔ ۱۵۷

دیدی چگونه ما را، بگذاشتی و رفتی
بی موجبی دل از ما، برداشتی و رفتی

بس عهدها که کردم، بس وعده ها که دادی
وان ماجرا نرفته، انکاشتی و رفتی

راهی است بر گشادم، خوش خوش بچشم کردن
تا روی در کشیدی، از آشتی و رفتی

رخ در سفر نهادی، ناگاه عالمی را
چون زلف خود پریشان، بگذاشتی و رفتی

گفتی تو را بدارم چون جان و دیده، بنشین
گفتم چگونه داری، ناداشتی و رفتی

چشمم که آب خوردی از روی گل عذارت
ناگه، به خار هجران انباشتی و رفتی

تخمی است هجررویت، بارش هلاک جانم
تا خود چگونه روید، تو گاشتی و رفتی

در دام جز اثیرت تر دامنی دو بودند
او را بدست ایشان، بگذاشتی و رفتی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.