هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از معشوق و ویژگیهای او مانند زیبایی، چالاکی و بیباکی سخن میگوید. همچنین، شاعر از احساسات خود مانند عشق، دلبستگی و رنج دوری از معشوق میگوید و از خداوند طلب کمک میکند. در نهایت، شاعر به پذیرش سرنوشت و تسلیم در برابر اراده الهی اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عاشقانه و عارفانه است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات بهکاررفته در شعر ممکن است نیاز به توضیح داشته باشند.
شمارهٔ ۱۵۸
والله که به بیباکی، ناموس جهان بردی
حقا که به چالاکی، آرام روان بردی
آورد بر این زلفت، چون کان می کردون
رو، رو که بدان چوگان گوی از همگان بردی
جان بود که میگفتم بند سر زلفینش
رغم من مسکین را، هم دست بدان بردی
تا خود سر زلفینت، بگشوده همی بینم
هین ای دل زندانی بگریز که جان بردی
دشنام دهان از من چون بر گذری گویم
یارب من و آن، کاخر نامم بزبان بردی
کم بار دهی بازم بر درگه بار خود
این رسم چنین دانم، زان تنگ دهان بردی
گفتی فرهت ندهم، صد نقش گر آوردی
و آخر به سبکدستی، چیزی ز میان بردی
در هر سخنی پیچم، در تو چو یقین دیدم
روی از تو نه پیچانم بر من چو گمان بردی
گفتی که اثیر از ما، در صبر گریز، آری
حال رمه دانستم، چون نام شبان بردی
حقا که به چالاکی، آرام روان بردی
آورد بر این زلفت، چون کان می کردون
رو، رو که بدان چوگان گوی از همگان بردی
جان بود که میگفتم بند سر زلفینش
رغم من مسکین را، هم دست بدان بردی
تا خود سر زلفینت، بگشوده همی بینم
هین ای دل زندانی بگریز که جان بردی
دشنام دهان از من چون بر گذری گویم
یارب من و آن، کاخر نامم بزبان بردی
کم بار دهی بازم بر درگه بار خود
این رسم چنین دانم، زان تنگ دهان بردی
گفتی فرهت ندهم، صد نقش گر آوردی
و آخر به سبکدستی، چیزی ز میان بردی
در هر سخنی پیچم، در تو چو یقین دیدم
روی از تو نه پیچانم بر من چو گمان بردی
گفتی که اثیر از ما، در صبر گریز، آری
حال رمه دانستم، چون نام شبان بردی
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.