هوش مصنوعی: این شعر از دیوانگی و عشق نافرجام سخن می‌گوید. شاعر از بیگانگی یار و ناتوانی در رسیدن به معشوق شکایت دارد و از افسون‌های عشق و زنجیرهای تهمت می‌گوید. او معشوق را وحشی و خود را خانگی می‌داند و از نابرابری این رابطه می‌نالد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، موضوعات مانند دیوانگی و رابطه نابرابر نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۶۵

ای دل آخر تا کی این دیوانگی
هر زمانی با منت بیگانگی

خود گرفتم، یار شمع مجلس است
بر تو واجب نیست، این پروانگی

دام او را، مرغ کشتی بس بود
مرغ او را کرد خواهی دانگی

کی شود معشوق دست آموز تو
او چنان وحشی، تو زینسان خانگی

آفتابی بر فلک خرمن زده است
ذره این جا کیست از بیمایگی

تهمت زنجیر او، بردر زده است
حلقه وار از حلقه فرزانگی

تهمت زنجیر با دیوانگان
خود عجب حرفی است، از دیوانگی

بسکه افسونها بگوشت کرد اثیر
در زبان این و آن افسانگی
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.