هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عاشقی است که از بیوفایی معشوق خود رنج می‌برد. شاعر از عشق و وفاداری خود می‌گوید، اما معشوق با وجود وعده‌های فراوان، عهد خود را می‌شکند. شعر پر از تصاویر احساسی و استعاره‌های زیبا است که عمق درد و عشق شاعر را نشان می‌دهد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل موضوعات عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم و استعاره‌های به‌کار رفته نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی بیشتری دارند.

شمارهٔ ۱۶۸

در کار تو از دست بشد عهد جوانی
من سوخته زین غصه، نماندم، تو بمانی

با آنکه من از عشق تو رسوای جهانم
هم راضیم اندی، که تو زیبای جهانی

رحم آر، چو دیدی که منم این نه، حبیبم
شکرانه آنرا که نه آنی که چنانی

نی نی برو از تنگدلان یاد میاور
آن ناز تو را بس که توخود تنگدهانی

هجردهن تنک تواکنون که ضروری است
بگذار بما تنگ دل ما به نشانی

صد عهد به بستی و هم آنگه بشکستی
ما را به از این بود بعهد تو گمانی

گفتی گل رخساره ی من خاص تو باشد
دیدی که چو سوسن بسزا جمله زبانی

بردی دل بیچاره اثیر از سر شوخی
خوش باش که گر جان ببری، هم دل و جانی

ای کزان چشمه جان بخش و دولب جان منی
کوری جمله حسودان جهان، آن منی

جان اگر همچو دلم پای تو آرد برکاب
زان عنان باز نتابم، که تو جانان منی

لب و دندان تو را، سجده برم چون پروین
کز جهان ای مه تابان، تو بدندان منی

چشم من ابر بهار است، که می گرید زار
تا تو در فصل زمستان گل خندان منی

زان دوزلفین پریشان، که جهان فتنه اوست
مایه فتنه احوال پریشان منی
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.