۱۵۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۹

بتن بودم امروز چون ناتوانی
شدم با رفیقی سوی بوستانی

زهر سو که کردم سوی لاله زاری
بهر سو که کردم نظر گلستانی

درختان بستان عروسان و هریک
گشاد از زمین لاله گون بر، بیانی

ز نیلوفری آسمان گوی بسبزی
چو صحرا شده روی بر آبدانی

چو دیدم من این صفه های عجایب
یقین شد مرا صورت هر گمانی

از این باغ بهتر چه باشد بعالم
که هم هست مستغنی از باغبانی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.