۱۹۱ بار خوانده شده
ای بمدح تو منتظم کرده
فکرتم خاطر پریشان را
پس بپای تو دُر فشانده همی
زیور نظم گوهر افشان را
گرچه خامی بود صفت کردن
به ضیا کوکب درخشان را
هیچ سرمایه در نیفزاید
گهری معدن بدخشان را
رونقی بیشتر بکف نشود
بدو پروانه شمع رخشان را
لیکن آخر چو عاشقان وی اند
داد باید جمال ایشان را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
فکرتم خاطر پریشان را
پس بپای تو دُر فشانده همی
زیور نظم گوهر افشان را
گرچه خامی بود صفت کردن
به ضیا کوکب درخشان را
هیچ سرمایه در نیفزاید
گهری معدن بدخشان را
رونقی بیشتر بکف نشود
بدو پروانه شمع رخشان را
لیکن آخر چو عاشقان وی اند
داد باید جمال ایشان را
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲ - لغز
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.