۱۹۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲

چه کنم قصه کز آن مایه ی غم بر تن چیست
با که گویم که از آن سرو روان با من چیست

جهد آتش ز دل آهن و حیران من از آنک
حال بی آتش دل آن دل چون آهن چیست

دوست مارا غم عشق آمد و دشمن دل سوخت
تو چه دانی که از آن دوست برین دشمن چیست

گر نگشتند ز رخسار و لبش خوار و خجل
رنگ گل زرد و سرافکندگی سوسن چیست

هرشب از حال دل گمشده پرسم صد بار
کای شب تیره از این حال تو را روشن چیست

عشق چون آمد و بگرفت گریبان دلم
در چنین حال مرا بر چدن دامن چیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳ - بالتماس دوستی گفته
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.