هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دوری و فراق معشوق شکایت می‌کند و بیان می‌کند که با وجود داشتن ظاهراً چیزهای ارزشمند، بدون معشوق هیچ چیز برایش ارزش ندارد. او از نبود معشوق و آرزوی دیدار او می‌نالد و تأکید می‌کند که تنها آرزویش دیدن چهره‌ی معشوق است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات شعری ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۱۵

ماهیست کز آن روی چو ماهت خبرم نیست
وان چهره ی زیبای تو پیش نظرم نیست

همچون گل در خاکم و چون شکر در آب
زان غم که ز رخسار و لبت گل شکرم نیست

بر گردون ظفرم هست ولیکن
بر تو که دل و دیده و جانی ظفرم نیست

زرین کمران پیشم هر چند بپایند
چه سود که از دست تو سیمین کمرم نیست

گفتی که تو را باد گران هست خوش و نوش
طعنه مزن ای دوست چو دانی اگرم نیست

داند به کرم عهد و وفای تو که امروز
جز آرزوی روی تو کار دگرم نیست

بهر تو چو دیده که مقیم است و مسافر
ره می روم و گویی عزم سفرم نیست
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.