هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و دردهای ناشی از آن سخن میگوید. او از یار دلخواه و چابک خود یاد میکند و از اشکهای خونینی که بر خیال رخ یار ریخته است مینالد. شاعر همچنین از غم و اندوهی که از این عشق بر او وارد شده سخن میگوید و از زلف خمانداز یار خود یاد میکند که گویی از دایرهی ماه بیرون افتاده است. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که آنچه از گردون (آسمان) افتاده، همان حسن و جمال یار است.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و غمانگیز است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیهات پیچیدهی ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۱۷
عشق بازی صدم افزون افتاد
لیک زینسان نه که اکنون افتاد
دوست بس طرفه و دلخواه آمد
یار بس چابک و موزون افتاد
بر خیال رخ تو کرد گذر
اشک من زان همه گلگون افتاد
من کم از هیچم و قسمم ز غمش
طرفه آن کز همه افزون افتاد
زانکه تا چشم بدش نگزاید
چشم نیکوش در افسون افتاد
چکنم با دل پر خون فکار
که از او در جگرم خون افتاد
زلف بر گوش نهد تا گویند
که مه از دائره بیرون افتاد
یارب آن زلف خم اندر خم او
راستار است به من چون افتاد
حسن از دوست چه نالی چندین
کانچه افتاد ز گردون افتاد
لیک زینسان نه که اکنون افتاد
دوست بس طرفه و دلخواه آمد
یار بس چابک و موزون افتاد
بر خیال رخ تو کرد گذر
اشک من زان همه گلگون افتاد
من کم از هیچم و قسمم ز غمش
طرفه آن کز همه افزون افتاد
زانکه تا چشم بدش نگزاید
چشم نیکوش در افسون افتاد
چکنم با دل پر خون فکار
که از او در جگرم خون افتاد
زلف بر گوش نهد تا گویند
که مه از دائره بیرون افتاد
یارب آن زلف خم اندر خم او
راستار است به من چون افتاد
حسن از دوست چه نالی چندین
کانچه افتاد ز گردون افتاد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.