۱۹۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸

دل در طراز حلقه زلفت در اوفتاد
جان گر چه نقش بست ز دل برتر اوفتاد

در دام طره تو که پر دانه دل است
سیمرغ حسن تو چه عجایب در اوفتاد

دل خو گرفته بر رخ و رخساره تو دید
مسکین پیاده بود دلش در بر اوفتاد

گفتم که بر من آید دردا که رایگان
بیماری دو چشم تو بر عبهر اوفتاد

خورشید گرد سایه تو ناشکافته
هر ذره را هوای تو اندر سر اوفتاد

روزی نگر که طوطی جانم سوی لبش
بر بوی پسته آمد و بر شکر اوفتاد

این هم بر این نسق که ز کلک نجیب دین
گر چه شبه نمود همه گوهر اوفتاد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.