هوش مصنوعی: شاعر در این متن از رنج‌ها و سختی‌های زندگی خود می‌گوید. او احساس می‌کند که جانش مانند کوهی از محنت شده و تنش مانند کاهی ضعیف گشته است. او از نداشتن توشه و مأوای مناسب شکایت دارد و می‌گوید که هر روزی که می‌آید برایش روزی است و هر جایی که شب می‌رسد، وطنش می‌شود. رفتارش مانند آشنا کردن است و سخن گفتنش مانند کندن کوه. او از فتنه‌های روزگار شکایت دارد و خود را در روزگاری پر از فتنه می‌بیند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق و غمگینانه‌ای است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار باشد.

شمارهٔ ۴۴

مجمر مهر سوخت چون عودم
چنبر ماه تافت چون رسنم

هم ز محنت چو کوه شد جانم
هم ز کاهش چو کاه گشت تنم

توشه نی که آن دهد قوتم
گوشه نی که آن بود سکنم

هرچه آورد روز شد روزیم
هر کجا شب رسید شد وطنم

آشنا کردن است رفتارم
کوه بر کندنست دم زدنم

دم زند در میان ره صد جای
تا ز خاطر به لب رسد سخنم

فتنه روزگار من این است
که در این روزگار پر فتنم
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.