هوش مصنوعی: شاعر در این متن از دوری و بی‌وفایی معشوق شکایت می‌کند و از او می‌خواهد که به نزدش بازگردد. او معشوق را به تکبر و بی‌رحمی متهم می‌کند و از درد فراق می‌نالد. در پایان، شاعر به اصالت و بزرگواری معشوق اشاره می‌کند و از او می‌خواهد که رحم کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های ادبی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل‌درک نباشد.

شمارهٔ ۶۶

ای مونس جان من کجائی
از دیده من چرا جدائی

چون دل دهدت که هر زمانی
صد باره به نزد من نیائی

در دل شغب و دغا چه داری
بی رحمت و بی وفا چرائی

از دور ببینمی پریشان
دندان چه زنی و لب چه خائی

خود نیک نیامدت کزین سان
آید ز تو بوی بی وفائی

این ناز و تکبر تو تا چند
بازار غم ترا روائی

دانم تو که از بزرگواری
فرزند مهین پادشائی

دولت شه تا جور که دارد
میراث ز خوی مصطفائی
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.