۱۹۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۶

ای مونس جان من کجائی
از دیده من چرا جدائی

چون دل دهدت که هر زمانی
صد باره به نزد من نیائی

در دل شغب و دغا چه داری
بی رحمت و بی وفا چرائی

از دور ببینمی پریشان
دندان چه زنی و لب چه خائی

خود نیک نیامدت کزین سان
آید ز تو بوی بی وفائی

این ناز و تکبر تو تا چند
بازار غم ترا روائی

دانم تو که از بزرگواری
فرزند مهین پادشائی

دولت شه تا جور که دارد
میراث ز خوی مصطفائی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.