هوش مصنوعی: این متن عرفانی و عاشقانه، به ستایش کمال و جمال معشوق (که می‌تواند خدا یا معشوق زمینی باشد) می‌پردازد. شاعر بیان می‌کند که عقل و وجود همه موجودات در برابر کمال معشوق ناتوان است و همه چیز در جهان بازتابی از جمال اوست. عاشقان در راه وصال معشوق رنج می‌کشند و وجودشان در اتصال به او گم می‌شود. شاعر از معشوق می‌خواهد که پرده‌ها را کنار زده و عاشقان را از زلال وجودش سیراب کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۶۸۵

ای دل و جان کاملان، گم شده در کمال تو
عقل همه مقربان، بی خبر از وصال تو

جمله تویی به خود نگر جمله ببین که دایما
هجده هزار عالم است آینهٔ جمال تو

تا دل طالبانت را از تو دلالتی بود
هرچه که هست در جهان هست همه مثال تو

جملهٔ اهل دیده را از تو زبان ز کار شد
نیست مجال نکته‌ای در صفت کمال تو

چرخ رونده قرن‌ها بی سر و پای در رهت
پشت خمیده می‌رود در غم گوشمال تو

تا ابدش نشان و نام از دو جهان بریده شد
هر که دمی جلاب خورد از قدح جلال تو

مانده‌اند دور دور اهل دو کون از رهت
زانکه وجود گم کند خلق در اتصال تو

خشک شدیم بر زمین پرده ز روی برفکن
تا لب خشک عاشقان تر شود از زلال تو

گرچه فرید در جهان هست فصیح‌تر کسی
رد مکنش که در سخن هست زبانش لال تو
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۸۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.