۱۶۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۹۵

یار بی جرم بشمشیر ستم می کشدم
گر بگویم که چرا می کشدم می کشدم

ساکن خاک در او شده ام لیک چه سود
گر چه دارم صفت صید حرم می کشدم

الم عشق تو دریافته ام می میرم
لیک بی شک نه الم ذوق الم می کشدم

در غم هجر مرا آرزوی وصل تو نیست
چه کنم چون فرح وصل تو هم می کشدم

گر روم سوی تو بیداد تو و طعن رقیب
ور بسازم بغم هجر تو غم می کشدم

آه از آن نرگس خونریز ستمگر که اگر
بنگرم راست بآن ابروی خم می کشدم

دل نهادم بغم هجر فضولی چه کنم
گر نهم بر سر آن کوی قدم می کشدم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.