هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه از عشق و شوق به معشوق سخن میگوید و از دردها و رنجهای ناشی از این عشق پرده برمیدارد. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا مانند لعل محبوب، غنچههای شکفته، و گرداب محنت، احساسات خود را بیان میکند. او از جسم و جان خود که در راه عشق فدا شدهاند میگوید و به دنبال آرامش در میان این همه درد است.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مضامین عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهی عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد و رنج عشق ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین یا نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۳۶۲
دل که پنهان است شوق لعل محبوبان درو
غنچه بشگفته است اوراق گل پنهان درو
با خیال لعل جان بخش سواد دیده ام
هست آن ظلمت که باشد چشمه حیوان درو
شد بسودای سر زلف تو جسمم رشته ای
صد گره افتاد از تاب غم دوران درو
بحر محنت راست گردابی پر از خاشاک و خس
وادی عشقت که عشاقند سرگردان درو
ناوکت بگذشت از جسمم چه جای راحت است
با چنین جسمی که آرامی ندارد جان درو
در غم درج دهانت چون نباشم تنگ دل
حقه گم کرده ام صد درد را درمان درو
نیست راحت بی غم جانان فضولی را دمی
دم بدم آن به که افزاید غم جانان درو
غنچه بشگفته است اوراق گل پنهان درو
با خیال لعل جان بخش سواد دیده ام
هست آن ظلمت که باشد چشمه حیوان درو
شد بسودای سر زلف تو جسمم رشته ای
صد گره افتاد از تاب غم دوران درو
بحر محنت راست گردابی پر از خاشاک و خس
وادی عشقت که عشاقند سرگردان درو
ناوکت بگذشت از جسمم چه جای راحت است
با چنین جسمی که آرامی ندارد جان درو
در غم درج دهانت چون نباشم تنگ دل
حقه گم کرده ام صد درد را درمان درو
نیست راحت بی غم جانان فضولی را دمی
دم بدم آن به که افزاید غم جانان درو
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.