۱۵۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۰۷

چند ای دل نامه وصف بتان املا کنی
ذکر خوبان پری رخسار مه سیما کنی

گه زنی از غمزه مردم کش خون ریز دم
گه زبان در مدح لعل در افشان گویا کنی

گه ز شوق خال داغی بر دل پر خون نهی
گاه فکر زلف را سرمایه سودا کنی

بر زبان آری شکایت هر دم از جور بتان
بی گناهی چند را هرجا رسی رسوا کنی

وقت آن آمد کزین وضع پریشان بگذری
باقی اوقات خود صرف ره تقوا کنی

گر پری سوی تو آید چشم نگشایی برو
چشم و دل را مطلع خورشید استغنا کنی

شد فضولی شیوه رندی مکرر بعد ازین
به که طور تازه طرز نوی پیدا کنی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.