۱۶۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۹

میانه سگ و گربه شبی نزاع افتاد
بگربه گفت سگ ای کاسه لیس لقمه شمار

تویی که نیست ترا بویی از طریق ادب
تویی که نیست ترا جز طریق دزدی کار

نمی شود که کسی لقمه برد بدهن
که از طمع نبری راحتش بناله زار

چراست این همه عزت ترا باین همه عیب
که می کشند ترا خلق متصل بکنار

شریک خوانی و هم خواب بستر و بالین
رفیق مجلس و مقبول هر پری رخسار

منم که فایده ها می رسد ز من شب و روز
حراست است مرا شب شعار و روز شکار

وفا شعار منست و ادب طریقه من
بر آستانه مرا منزلست لیل و نهار

وسیله چیست که تو داخلی و من خارج
تو گوشت می خوری و استخوان من افگار

گناه من چه شد و وز هنر چه هست ترا
که گفته اند ترا طاهر و مرا مردار

بمجلس علما تو انیس و من از دور
بمحفل فضلا تو عزیزی و من خوار

ز روی طعنه چنین گفت گربه خاموش
که ای درنده بی زینهار بد کردار

بمیهمان و گدا متصل جدل داری
بهر غریب مدام از تو می رسد آزار

بخیر اهل سعادت تو می شوی مانع
بدین روش که تویی کام دل امید مدار

گمان مبر که بسر منزل مراد رسی
مکن خیال که کردی ز عمر برخوردار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.