هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که از زیبایی معشوق و جذابیت‌های روحانی او سخن می‌گوید. شاعر با استفاده از استعاره‌های زیبا مانند خورشید، ماه، شمع، و گل، به توصیف معشوق می‌پردازد و از عشق الهی و معنوی نیز سخن می‌راند. در برخی ابیات، مفاهیم عرفانی مانند ظهور حق در صورت زیبایان و نور ایمان در مقابل کفر نیز مطرح شده‌است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عرفانی و عاشقانه‌ای است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و مفاهیم عمیق عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آگاهی ادبی دارد.

شمارهٔ ۱۳۵

آفتاب روی یار از مطلع جان رخ نمود
یا مه من از شب زلف پریشان رخ نمود

در شب زلفت ز راه افتاده بودم ناگهان
شمع روی شاهد غیب از شبستان رخ نمود

ذره وار آمد به چرخ اجزای عالم سر به سر
کان پری رخساره چون خورشید تابان رخ نمود

ای فقیه بی طهارت دفتر دانش بشوی
کز رخ و زلف نگارم سر قرآن رخ نمود

گو بیا خلوت نشین و عرضه کن اسلام را
کز سواد کفر زلفش نور ایمان رخ نمود

راز جان عاشقان از پرده بیرون اوفتاد
کز نقاب «کنت کنزا» حسن جانان رخ نمود

ساقیا چون چشم مستش جام می در گردش آر
کان گل خوش منظر از طرف گلستان رخ نمود

ای کلیم عشق اگر مشتاق دیداری بیا
کآتش حق زان دو زلف عنبرافشان رخ نمود

بشنو ای عاشق به گوش جان که می گوید لبش
تشنگان را مژده بادا کآب حیوان رخ نمود

ای که می گویی دوا دور است و درد از حد گذشت
داروی دلها رسید از غیب و درمان رخ نمود

حسن حق در صورت خوبان به چشم سر بدید
چون نسیمی هر که او را فضل یزدان رخ نمود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.