هوش مصنوعی:
این متن عرفانی و عاشقانه، با استفاده از استعارههای زیبا و تصاویر شاعرانه، به توصیف معشوق و جمال او میپردازد. شاعر با اشاره به مفاهیم دینی و عرفانی مانند علم لدنی، کعبه، حج، و بهشت، عشق خود را به معشوق با زبانی پر از ایهام و نماد بیان میکند. متن پر از تشبیهات و استعارههای پیچیده است که زیبایی معشوق را به پدیدههای طبیعی و مقدس مانند ماه، نور، و بهشت مرتبط میسازد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و استعارههای پیچیده است که درک آنها به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات ممکن است برای خوانندگان جوان نامفهوم یا نیازمند توضیح باشد.
شمارهٔ ۱۷۷
لوح محفوظ است رویش زلف و خال و خط کلام
با تو گفتم معنی علم لدنی والسلام
قبله جان روی او دان در دو عالم تا ابد
گر به رب کعبه ایمان داری و بیت الحرام
گرد رخسار و دو زلف عنبرین می کن طواف
تا شوی حاجی و گردی در مسلمانی تمام
مظهر ذات خدا دان آن رخ چون ماه را
گر ز ابراری که جای اهل فضل است این مقام
جنت و غلمان و حور و کوثر و ماء معین
در رخ و زلفش ببین چون نور دیده در ظلام
قامت و زلف و دهانش چون الف لام است و میم
گر نداری صدق «والله العزیز ذوانتقام »
گر هوس داری نمازی کان بود مقبول حق
ابرویش محراب ساز و چشم مستش را امام
معنی توریت و فرقان شرح انجیل و زبور
از خطش برخوان که هست آن در عدد بی میم و لام
چشم جان بگشا و در مرآت رویش کن نظر
تا ببینی رؤیة الحوراء فی وجه الحسام
ای ز رویت آفتاب و ماه را نور و ضیا
وی ز حسنت حور و غلمان لطف و خوبی کرده وام
صورت نور تجلی روی چون ماهت نمود
همچو مصباح زجاج و باده روشن ز جام
قاصرات الطرف لم یطمث بیان حسن توست
آن که «حورا» گفت و «مقصورات »، ایزد، «فی الخیام »
هر که را حبل المتین زلف سمن سای تو نیست
همچو کافر در ضلالت می پزد سودای خام
ای «سواد الوجه فی الدارین » خال و خط تو
داده کار هردو عالم را به زیبایی نظام
تا به فضل حق نسیمی بنده عشق تو شد
چرخ و ماه و زهره و خورشید هستندش غلام
با تو گفتم معنی علم لدنی والسلام
قبله جان روی او دان در دو عالم تا ابد
گر به رب کعبه ایمان داری و بیت الحرام
گرد رخسار و دو زلف عنبرین می کن طواف
تا شوی حاجی و گردی در مسلمانی تمام
مظهر ذات خدا دان آن رخ چون ماه را
گر ز ابراری که جای اهل فضل است این مقام
جنت و غلمان و حور و کوثر و ماء معین
در رخ و زلفش ببین چون نور دیده در ظلام
قامت و زلف و دهانش چون الف لام است و میم
گر نداری صدق «والله العزیز ذوانتقام »
گر هوس داری نمازی کان بود مقبول حق
ابرویش محراب ساز و چشم مستش را امام
معنی توریت و فرقان شرح انجیل و زبور
از خطش برخوان که هست آن در عدد بی میم و لام
چشم جان بگشا و در مرآت رویش کن نظر
تا ببینی رؤیة الحوراء فی وجه الحسام
ای ز رویت آفتاب و ماه را نور و ضیا
وی ز حسنت حور و غلمان لطف و خوبی کرده وام
صورت نور تجلی روی چون ماهت نمود
همچو مصباح زجاج و باده روشن ز جام
قاصرات الطرف لم یطمث بیان حسن توست
آن که «حورا» گفت و «مقصورات »، ایزد، «فی الخیام »
هر که را حبل المتین زلف سمن سای تو نیست
همچو کافر در ضلالت می پزد سودای خام
ای «سواد الوجه فی الدارین » خال و خط تو
داده کار هردو عالم را به زیبایی نظام
تا به فضل حق نسیمی بنده عشق تو شد
چرخ و ماه و زهره و خورشید هستندش غلام
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.