هوش مصنوعی:
این متن شعری است که به موضوعات مختلفی از جمله شجاعت، دفاع از دین و وطن، انتقاد از دموکراتها و تروریستها، و ضرورت اتحاد و پیشرفت پرداخته است. شاعر از خطرات ترور و بیثباتی سخن میگوید و بر اهمیت حفظ وطن و دین تأکید میکند. همچنین، به انتقاد از گروههایی میپردازد که به نظر او باعث تفرقه و نابودی هستند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم پیچیده سیاسی و اجتماعی است و ممکن است برای کودکان و نوجوانان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات ممکن است حاوی انتقادهای تند باشد که نیاز به بلوغ فکری برای درک صحیح آنها دارد.
شمارهٔ ۹
چون مرد پیشه کرد شکیب و ثبات را
بشکست پرچم علم حادثات را
مرد آن بود که چون خطر آید بجاه وی
قربان کند به مجد و شرافت حیات را
گر خوانده ای به مدرسه اندر کتاب فقه
فصل جهاد و مسئله واجبات را
دانی که حفظ دین و وطن بهر مرد حق
فرض است آنچنانکه طهارت صلوة را
بگسل ز خصم و دست بدامان دوست زن
خواهی اگر ز ورطه طریق نجات را
اینک دموکرات پس انقلاب ملک
تهدید کرده کرد و لر و ترک و تات را
مشتی منات داده بیگ جوقه مرد لات
تا نو کند پرستش لات و منات را
لات از پی منات بتان را برد نماز
تجدید کرده بتکده سومنات را
یونان برغم نامه و اشراف ساختند
دیموکرات را و اریستوکرات را
ما راه اتفاق و ترقی سپرده ایم
مبعوث کرده ایم درین ره دعات را
خصم ترور و دشمن دیموکراسی ایم
در گوشمان مخوانید این ترهات را
در کام ما حدیث تروریست روز و شب
ملح اجاج ساخته عذب فرات را
گه بمب سایه بر سر همسایه گسترد
گه موزر افکند نظر التفات را
این رندک عیار گمانش که مردمان
نوشیده بنگ و بیخبرند این نکات را
حامی شود به رنجبران لیک در نهان
قربان خویش کرده الوف و مآت را
هم راعیان ملت و هم داعیان دین
هم مؤمنین کشور و هم مؤمنات را
غافل که بخردان جهان با هزار چشم
نظارگی شوند جمیع الجهات را
خوانده است داستان اکلت الرطب و لیک
فرموش کرده لفظ لفظت النواة را
الفاظ را بجای معانی ادا کند
صد من دو غاز شد ثمن این مهملات را
یاللعجب جماعت دیموکراسیان
ننهاده فرق مصدر واسم وادات را
خون کسان مزند چو زنگی شراب را
مال کسان خورند چو هندو نبات را
لوزینه خوانده پیکر کعب الغزال را
پالوده گفته خرمن شعرالبنات را
تنها نه طالبند که گیتی بهم خورد
بل طامعند ریختن از هم کرات را
ویران کنند خرگه حیوان و آدمی
آتش زنند بیخ جماد و نبات را
ای خواجه ترورگر، اگر اهل غیرتی
در خاک خود پدید کن این معجزات را
بستان ز روس شکی و تفلیس و گنجه را
بگشا حصون هند و حصار هرات را
ما را به خود گذار که از دایه کی سزد
در حفظ طفل طعنه زند امهات را
تشخیص مالیات از آنکس روا بود
کاندر خزانه بخش کند مالیات را
ابنای دین و مردم کشور همی کنند
تفکیک حکم مفتی و اقضی القضاة را
باید وزیر جنگ بداند که ما هوار
خازن چسان دهد به سپاهی برات را
بر اوست نی به عهده همسایه کز خرد
محکم کند مبانی حصن کلات را
داند دلیر راندن شمشیر و تیر را
بیند دبیر نکته کلک و دوات را
باید که ما ز مجلس ملی طلب کنیم
اصلاح هر مفاسد و جمع شتات را
بیگانه را بدان چه که در کیش خویش من
ممنوع داشتم ز مساکین زکوة را
این خانه من است و من آنجا مراقبم
بر ماه و آفتاب عشی و غدات را
اندر حصار خود ندهم ره بهیچ قسم
دزدان و رهزنان و عدات و وشات را
ایران به خاک خود نپذیرد ترور را
آتش ز خویش دور کند کربنات را
کشتید پیشوا و گرامی وزیر ما
کردید آشکار و عیان خبث ذات را
اینک به خون خواجه ما قصد کرده اید
شایسته دیده اید مه سیئات را
زان پیشتر که در شط رنج افتی ای ترور
بزدا ز سینه نقشه این شاهمات را
بشکست پرچم علم حادثات را
مرد آن بود که چون خطر آید بجاه وی
قربان کند به مجد و شرافت حیات را
گر خوانده ای به مدرسه اندر کتاب فقه
فصل جهاد و مسئله واجبات را
دانی که حفظ دین و وطن بهر مرد حق
فرض است آنچنانکه طهارت صلوة را
بگسل ز خصم و دست بدامان دوست زن
خواهی اگر ز ورطه طریق نجات را
اینک دموکرات پس انقلاب ملک
تهدید کرده کرد و لر و ترک و تات را
مشتی منات داده بیگ جوقه مرد لات
تا نو کند پرستش لات و منات را
لات از پی منات بتان را برد نماز
تجدید کرده بتکده سومنات را
یونان برغم نامه و اشراف ساختند
دیموکرات را و اریستوکرات را
ما راه اتفاق و ترقی سپرده ایم
مبعوث کرده ایم درین ره دعات را
خصم ترور و دشمن دیموکراسی ایم
در گوشمان مخوانید این ترهات را
در کام ما حدیث تروریست روز و شب
ملح اجاج ساخته عذب فرات را
گه بمب سایه بر سر همسایه گسترد
گه موزر افکند نظر التفات را
این رندک عیار گمانش که مردمان
نوشیده بنگ و بیخبرند این نکات را
حامی شود به رنجبران لیک در نهان
قربان خویش کرده الوف و مآت را
هم راعیان ملت و هم داعیان دین
هم مؤمنین کشور و هم مؤمنات را
غافل که بخردان جهان با هزار چشم
نظارگی شوند جمیع الجهات را
خوانده است داستان اکلت الرطب و لیک
فرموش کرده لفظ لفظت النواة را
الفاظ را بجای معانی ادا کند
صد من دو غاز شد ثمن این مهملات را
یاللعجب جماعت دیموکراسیان
ننهاده فرق مصدر واسم وادات را
خون کسان مزند چو زنگی شراب را
مال کسان خورند چو هندو نبات را
لوزینه خوانده پیکر کعب الغزال را
پالوده گفته خرمن شعرالبنات را
تنها نه طالبند که گیتی بهم خورد
بل طامعند ریختن از هم کرات را
ویران کنند خرگه حیوان و آدمی
آتش زنند بیخ جماد و نبات را
ای خواجه ترورگر، اگر اهل غیرتی
در خاک خود پدید کن این معجزات را
بستان ز روس شکی و تفلیس و گنجه را
بگشا حصون هند و حصار هرات را
ما را به خود گذار که از دایه کی سزد
در حفظ طفل طعنه زند امهات را
تشخیص مالیات از آنکس روا بود
کاندر خزانه بخش کند مالیات را
ابنای دین و مردم کشور همی کنند
تفکیک حکم مفتی و اقضی القضاة را
باید وزیر جنگ بداند که ما هوار
خازن چسان دهد به سپاهی برات را
بر اوست نی به عهده همسایه کز خرد
محکم کند مبانی حصن کلات را
داند دلیر راندن شمشیر و تیر را
بیند دبیر نکته کلک و دوات را
باید که ما ز مجلس ملی طلب کنیم
اصلاح هر مفاسد و جمع شتات را
بیگانه را بدان چه که در کیش خویش من
ممنوع داشتم ز مساکین زکوة را
این خانه من است و من آنجا مراقبم
بر ماه و آفتاب عشی و غدات را
اندر حصار خود ندهم ره بهیچ قسم
دزدان و رهزنان و عدات و وشات را
ایران به خاک خود نپذیرد ترور را
آتش ز خویش دور کند کربنات را
کشتید پیشوا و گرامی وزیر ما
کردید آشکار و عیان خبث ذات را
اینک به خون خواجه ما قصد کرده اید
شایسته دیده اید مه سیئات را
زان پیشتر که در شط رنج افتی ای ترور
بزدا ز سینه نقشه این شاهمات را
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۴۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸ - در ستایش امیر نظام گروسی فرماید
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.