۱۵۴ بار خوانده شده

ایضا این قصیده را فرستادم

ایا من جرت من حد مقوله العضب
عیون کماء الخضر عن مرسف عذب

و تلعب بالاقلام کفک و الندی
کلعب الصبافی الروض بالغصن الرطب

سقی الله ایاما مضت فی دیارکم
و طوبی لمن ناجاک فی ساحة القرب

سلام علی الرکب الذین و قوفهم
بحضرتک العلیاء فی المنزل الرحب

رمتنی ید الایام سهما مشعبا
رمیت بها فوق الجلامید فی الشعب

و قد ذبحتنی العین من صارم الهوی
کما یذبح العشاق من شفره الهدب

بنات المنایا صاد فتنی و قلقلت
بنات صدور فی فوادی و فی جنبی

صروف اللیالی طرقت بی بدائها
والفتنی الایام فی اعظم الخطب

فما فی خطوب الدهر اعظم لوحه
من الهجر و البین الممیت بلا ذنب

لا حتمل الافات الا فراقکم
فما الموت الا دون ذالحادث الصعب

متی غاب عن عینی محیاک لم ازل
تکفکف عینی الدمع کالعارض الصب

ابا جعفر ان لم تصدق مقالتی
لانکرت معنی القلب یهدی الی القلب

ففی کل داء معضل و ملمه
توکلت بالله العلی امه حسبی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:رقعه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.