۲۱۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵

تقدیم دوست کردم قرقاول محبت
کز وی شنید مغزم بوی گل محبت

ای خرم آنزمانی کاندر حضور آن شه
جوشد صراحی دل از غلغل محبت

پای نشاط کوبم اندر بساط رفعت
دست امید یازم در کاکل محبت

دهقان خمیر ما را از گندمی سرشته است
کاندر بهشت روئید از سنبل محبت

از رود غصه ما را نتوان عبور کردن
جز با سفینه عشق یا از پل محبت

اندر مقام محمود مستانه شد امیری
در نغمه و ترنم چون بلبل محبت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.