هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و مستی ناشی از آن سخن می‌گوید. او از زیبایی معشوق و تأثیر آن بر خود و جهان اطراف می‌گوید و از دل‌زدگی و بی‌قراری خود در عشق سخن می‌راند. شاعر از عشق به عنوان نیرویی قدرتمند یاد می‌کند که او را به هر سو می‌کشاند و از معشوق طلب جان می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم پیچیده‌تر مانند مستی عرفانی و عشق الهی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۸۳۵

سرمست درآمد از سر کوی
ناشسته رخ و گره زده موی

وز بی خوابی دو چشم مستش
چون مخموران گره بر ابروی

ترک فلکش به جان همی گفت
کای من ز میان جانت هندوی

فریاد کنان فلک که احسنت
کو چشم که بنگرد زهی روی

پیش لبش آب خضر شد خاک
زیر قدمش بهشت شد کوی

دل زار به های های بگریست
می‌گفت به های های کای هوی

یکدم بنشین که این دل مست
چون باد همی رود به هر سوی

جان می‌خواهد ز هر کسی وام
بر روی تو می‌دهد به صد روی

عطار تویی و نیم جانی
با دوست به نیم جان سخن گوی
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۳۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.