هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر رنجهای روحی و جسمی شاعر است که از دردهای درونی و بیرونی رنج میبرد. او از غم و اندوه، اشک و خون، و ناامیدی میگوید و به دنبال چارهای برای بیان دردهایش است. شاعر از ناکامیها و سختیهای زندگی شکایت دارد و به ملک (شاید اشاره به خدا یا قدرت بالاتر) التماس میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عرفانی و روحی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین و نامفهوم باشد. همچنین، اشاره به دردهای شدید روحی و جسمی نیاز به درک و تجربه بیشتری دارد.
شمارهٔ ۷۳ - بمرحوم ملک التجار تهرانی که در ذوق و ادب معروف است نگاشته
روزگار از بسکه حلقومم فشارد ای ملک
عنقریب این تن بسختی جان سپارد ای ملک
چار درد روحی و جسمی ز بیرون و درون
بر تن رنجور زارم حمله آرد ای ملک
دامنم چون بوستان پر لاله و گل شد ز بس
اشکم از خون گاه گل گه لاله کارد ای ملک
مست افیون غمم هر چند جانم روز و شب
ساغر گلگلون ز خون دل گسارد ای ملک
دردها دارم که گر برابر آبانی نهند
ابر آبان جای باران خون ببارد ای ملک
همچو جاسوسان قضا در هر نفس شب تا سحر
ناله را بر جان رنجورم گمارد ای ملک
درد دل گفتن به ابنای زمان وز ناکسان
چاره جستن را روانم عار دارد ای ملک
قارن و سهلان گرم بر دل گذاری خوشتر است
که لئیمی بر تنم منت گذارد ایملک
خارم اندر رگ خلد ز آن به که از انگشت خود
ناز بینم گر شبی پشتم بخارد ای ملک
چاره آن دیدم که حالم را قلم با خون دل
با خطی روشن بلوحی بر نگارد ای ملک
دردهای مشکلم را خامه ام در چامه ای
مندرج سازد ببارت عرضه دارد ای ملک
بیژن بختم بچاه تیره شد گوهمتت
رستم آسا پیکرم زین چه برآرد ای ملک
گر چه دانم خاطرت را خسته دارد غرزنی
کز برای نیمجو چون زن بزارد ای ملک
تو از آن والاتری کاین غرزنانرا حشمتت
در حساب آرد و یا چیزی شمارد ای ملک
عنقریب این تن بسختی جان سپارد ای ملک
چار درد روحی و جسمی ز بیرون و درون
بر تن رنجور زارم حمله آرد ای ملک
دامنم چون بوستان پر لاله و گل شد ز بس
اشکم از خون گاه گل گه لاله کارد ای ملک
مست افیون غمم هر چند جانم روز و شب
ساغر گلگلون ز خون دل گسارد ای ملک
دردها دارم که گر برابر آبانی نهند
ابر آبان جای باران خون ببارد ای ملک
همچو جاسوسان قضا در هر نفس شب تا سحر
ناله را بر جان رنجورم گمارد ای ملک
درد دل گفتن به ابنای زمان وز ناکسان
چاره جستن را روانم عار دارد ای ملک
قارن و سهلان گرم بر دل گذاری خوشتر است
که لئیمی بر تنم منت گذارد ایملک
خارم اندر رگ خلد ز آن به که از انگشت خود
ناز بینم گر شبی پشتم بخارد ای ملک
چاره آن دیدم که حالم را قلم با خون دل
با خطی روشن بلوحی بر نگارد ای ملک
دردهای مشکلم را خامه ام در چامه ای
مندرج سازد ببارت عرضه دارد ای ملک
بیژن بختم بچاه تیره شد گوهمتت
رستم آسا پیکرم زین چه برآرد ای ملک
گر چه دانم خاطرت را خسته دارد غرزنی
کز برای نیمجو چون زن بزارد ای ملک
تو از آن والاتری کاین غرزنانرا حشمتت
در حساب آرد و یا چیزی شمارد ای ملک
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۴ - حاجی ملک التجار در جواب نوشته و در دیوان ادیب ضبط است
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.