۲۱۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۲

آخر ای ایرانیان ای مردمان باشرف
از چه رو دادید اینسان ملک ایران را ز کف

مر نمی خواندید ایران را همی مام وطن
ای وطن خواهان چه شد آن حرفهای نشر و لف

خود ندانستیم رندانه چه بود این قیل و قال
در کجا شد آن متینگ وهای و هوی و کف و دف

اف بر آن نااهل مردم کز برای نفع خویش
ملک را کردند ویران عمر ملت را تلف

گر چه بد معلوم از اول کان بهایم سیرتان
صورتی بودند و بد مقصودشان آب و علف

مر نبودم من شما را مام و در دامان خویش
پرورش دادم شما را همچو در اندر صدف

آخر از سر معجرم بردند و خلخالم ز پای
در تماشای من آوردید دشمن صف بصف

جز شما مادرفروشان هیچ دیدستی کسی
مادر خود را فروشد در عوض گیرد خزف

شرمتان بادا که ننگ من شدید از آنکه نیست
هیچ عرقی در بدن از جنگجویان سلف

وین عجبتر ز آنکه چون هنگام فرصت در رسید
جای کیفر خواستن خواندید خود را بیطرف

عبرتی باید شما را از جوانان پروس
کز برای حفظ مادر سینه کردندی هدف

قصه فرعون و موسی را مگر ناخوانده اید
که حقش در وقت فرصت گفت فاذهب لا تخف
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۱ - نکوهش عدلیه عصر قاجار
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۳ - بمرحوم ملک التجار تهرانی که در ذوق و ادب معروف است نگاشته
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.