۱۹۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۴

نادیده چنان مست تمنای تو گشتم
کاول قدم از عمر گرانمایه گذشتم

اندر طلب روی تو در دوزخ محنت
چون عابد گریان پی نادیده بهشتم

حسن تو چنان کوس طرب کوفت در آفاق
کز بام درافتاد به غوقای تو طشتم

خاک رهت از خون بصر گل کنم امروز
کز این گل پاکیزه سر شیشه سرشتم

تا روز دیگر کز سر خاکم بدمد خشت
امروز خط دوست بود سبزه کشتم

گیسوی خیالت بهوس بافتم ای وای
در گردنم افتاد همین دام که رشتم

اندر سر کوی تو من ای قبله عشاق
آسوده ز فکر حرم و دیر و کنشتم

پروانه صفت سوختم از آتش عشقت
بگذشت زسر آب وز پیمان نگذشتم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۳ - ماده تاریخ
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.