۱۷۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۹ - و له قطعه رحمه الله

ای خنک دی که از بهار افزون
هست هنگام عیش وعیش شگرف

کشد از سیم ناب چون دیوار
بر در خانه ی که و مه برف

ننگری خود، ز خواجگان تا ناز؛
نشنوی خود، ز ناصحان تا حرف

با دو کس از مهان روشندل
با دو تن از بتان مشکین عرف

خیز و در گوشه ی خرابی ده
قدح باده غوطه در خم ژرف

وه چه باده؟ سهیل رنگین درع!
وه چه باده؟ چراغ سیمین ظرف!

روی در روی واضحات الثغر
چشم در چشم «قاصرات اطرف»

بوی ریحان دهد، دهند چو سیر
طعم حلوا دهد، دهند چو ترف

ور ز سرما نیاری، این کاری
جام می بر کف و کنی می صرف

بر شبه ریز، ریزه ی یاقوت؛
سای بر مشک، سوده ی شنجرف

مرغ و ماهی کباب ساز آنجا
تا چرد بره سبزه از ته برف
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸ - و له قطعه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰ - تاریخ ده خوایق که محمد حسین خان تعمیر کرد.
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.