هوش مصنوعی: این شعر عرفانی و عاشقانه، بیانگر احساسات عمیق شاعر در مورد عشق، رنج، و جنون است. شاعر خود را همسنگ فرهاد می‌داند و از درد فراق می‌نالد. او از ویرانی دل خود سخن می‌گوید، اما در عین حال، خود را گنجینه‌ای پربار می‌داند. شعر پر از استعاره‌های زیبا مانند تار ساز، غبار خاک، و سایه زیر نخل است و شاعر در نهایت خود را در دبستان جنون استاد می‌خواند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است و درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم انتزاعی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۲۹

بس که در کوه بلا همسنگ فرهادیم ما
شیشه جمعیت خیل پری زادیم ما!

قصر بنیاد دل ما لائق تعمیر نیست
مخزن گنجیم و از ویرانی آبادیم ما!

آنقدر سر تا به پا صورت فراقش خوانده ایم
پای تا سر همچو تار ساز فریادیم ما!

آب تیغش را اگر اینست چون آتش اثر
عاقبت همچون غبار خاک بر بادیم ما!

سرمه شد تا چشم ما را گرد چین دامنش
در تتبع خانه چین نقش بهزادیم ما!

شانه شد محرم به زلف عارض چون آفتاب
زان سبب چون سایه زیر نخل شمشادیم ما!

گر نخواندستیم ز آئین خرد حرفی ولی
در دبستان جنون سرمشق استادیم ما!

نیست مضمونی ز قلاب کمند ما برون
در پی صید معانی بس که صیادیم ما!

نخل او را در چمن دیدیم هر سو جلوه گر
همچو قمری پایبند سرو آزادیم ما

کوس نوبت زن به ما در عشرت آباد جهان
در عروس بکر معنی بس که دامادیم ما!

حبذا طغرل که بیدل می سراید مصرعی
همچو عنقا بی نیاز عرض ایجادیم ما!
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.