۲۰۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۷

بت نامهربانم کی ز حال من خبر دارد
ز مهرش نگذرم یک ذره گر از من گذر دارد

روم هر دم به یاد آتش رخساره اش از خود
شکست رنگ من آهنگ پرواز شرر دارد

خوشم چون شانه از مضمون فکر تام گیسویش
که دامان خیالم رتبه جیب سحر دارد

به راه انتظارش بسته محمل ناقه هوشم
پریدن های رنگم ساز آهنگ سفر دارد

به بزم وصل او شد جوهر دل عرض خاموشی
به جز حیرت دگر آئینه ما کی هنر دارد؟!

به یک نیم نگه از نرگس شوخش مشو ایمن
که قانون طلسمش ساز نیرنگ دگر دارد!

ببین آهنگ بال افشانی صید محبت را
که از ذوق تپیدن بسمل او بال و پر دارد

به کوه از تلخی هجران چه غم فرهاد محزون را
صدای تیشه اش چون نی ز شیرینی شکر دارد!

پریشانی نسازد کم سر مو خاطر جمعش
اگر مجنون خیال زلف لیلی بیشتر دارد

ز مهر عارض زلفش مرا این شبهه روشن شد
که گر صد شام نومیدیست امید سحر دارد

خوشا از مصرع سلطان او رنگ سخن طغرل
تو اکنون ناله کن بیدل که آهنگ اثر دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.