۲۱۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۳

آنقدر دارد صفا آئینه رخسار یار
عکس چون نظاره از لغژش نمی گیرد قرار!

جوهر فرد دهانش جزو بی اجزاء بود
از جوار قسمت او مدعی شد شرمسار

با یکی هجران دو روز وصل فال توأم است
در رهش تا دیده ام شد ز انتظاری ها دچار

سبزه لعل لبش ز اعجاز یاقوتی دهد
نسخ تعلیق برات عاشق از خط غبار

شهره آفاق شد از عشق شیرین کوهکن
نام مجنون است از سودای لیلی یادگار

اختیار روضه جنت ندارم از درش
آشیان مرغ عنقا کی بود شاخ چنار؟!

طغرل از گفتار رنگین تو چون اوراق گل
می سزد جزو تو را شیرازه از رنگ بهار!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.