۱۷۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۲۹

تا به منشور سخن سرمشق طغرا گشته ام
یک جهان مضمون یک عالم معما گشته ام

چشم بد دور از برم امروز همچون آفتاب
از صفای دل در آغوش مسیحا گشته ام

بس که در بحر معانی غوطه خوردم چون گهر
مشتمل با چند معنی همچو علیا گشته ام

تا کشادم عقده های نسخه درس ادب
سر خط جمعیت عقد ثریا گشته ام

عمرها بگذشت اندر باغ امکان همچو گل
خون دل خوردم که تا محبوب دلها گشته ام

می روم از خویش چون دریا ولی مانند موج
از خیال زلف او زنجیر بر پا گشته ام

گر چه سفتم صد گهر با مثقب تیغ زبان
لیلک از بی طالعی ها سخت رسوا گشته ام

دم به دم زاندیشه او در خیال آباد دل
همچو ماهی در محیط عشق بی پا گشته ام

گفتمش با زلف او در هم چرا پیچیده ای
گفت در صید برهمن چون چلیپا گشته ام

تا سخن سنجیده ام طغرل به میزان ادب
در میان شاعران امروز یکتا گشته ام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.