۲۱۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۹ - در طور خواجه

بهر عمر جاودان شد هر که را چیزی سبب
خضر را آب حیات و رند را آب عنب

گفته ای یک تیره شب تا روز همدم باشمت
تیره تر از روز هجر ما نباشد هیچ شب

معنی مجموعه خوبی به خط و روی تست
دفتری را خوب در یک صفحه کردی منتخب

در ملامت صد چو یوسف بنده ات شد ای حبیب
چون تویی کان نمک چون سازمت یوسف لقب!

باعث عیش است هر چ از درد دارد چاشنی
گریه ی روز وصال آرد به غمنا کان طرب

گر چه وصل دوست را کس از طلب کردن نیافت
لیک آن کو یافت بود از زمره ی اهل طلب

کی عجب باشد تعجب از خواص باده ام
آب کش خاصیت آتش برد باشد عجب

حالت مجنون کجا فهمند جز اهل جنون
زانکه قول خود به قانون خرد دارد عرب

رسم جور یار را فانی سبب از ما مپرس
نیست چون اهل فنا را رسم پرسیدن سبب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸ - در طور خواجه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.