۲۱۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۶ - مخترع

ساقیا می ده که از هشیاریم دیوانگی است
میکند مجنون و ما را از تهی پیمانگی است

عاقبت بیگانه اند این آشنایان خرم آن
کش طریق آشنایان جهان بیگانگی است

مرد آن نبود که آرد چار زن را در نکاح
کز زن و زن سیرتان بستن نظر مردانگی است

ای دل ار ویران شدی از جور دوران غم مخور
زانکه اندر راه عشق آبادی از ویرانگی است

هست زهد و عافیت افسانه وزین هم خوشم
گه بکوی عشق در رسواییم افسانگی است

عرش پروازند رندان همایونفر ز عشق
شیخ در خلوت فرو رفته چو مرغ خانگی است

خلق روشن چشم ازان شمع شبستان وصال
در گداز و سوز ما را منصب پروانگی است

مست در کوی او فتادم کرده ترک خانمان
در میان راه خواب سگ ز بی کاشانگی است

فانی آنانی که در عالم به هیچی قانعند
نیست از عجز و زبونی بلکه از فرزانگی است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۵ - تتبع خواجه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۷ - تتبع خواجه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.