۲۰۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۳ - تتبع مخدومی

در شوق لعل تو که دلم خون ناب ریخت
شور آبه ایست آنکه بر آتش کباب ریخت

نقش سواد زلف تو بر صفحه دلم
شد چون سیاهی ئیکه به روی کتاب ریخت

رستست در بهار رخت لاله ها مگر
از اشک خونفشان منش ابر آب ریخت

در دیر روشنی و صفا بین که مغبچه
یاقوت ناب در قدح آفتاب ریخت

شادم به معنی دگرش اینکه محتسب
گویند سوی میکده رفت و شراب ریخت

گو در حساب عمر نویس آنکه سیم و زر
بهر نشات مطرب و می بیحساب ریخت

در میکده به کهنه سفالی گدا نیم
هر کس که باده ریخت ز بهر ثواب ریخت

گلبوی گشت باده مگر از خوی عذار
ساقی درون باده گلگون گلاب ریخت

فانی به پیری اشک به رخ ریختن خوشست
می در قدح خوش آنکه به عهد شباب ریخت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۲ - ایضا له
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۴ - تتبع خواجه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.