۲۰۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۸ - تتبع خواجه

زان لعل می آلود شدم مست خرابت
ای مغبچه شوخ چه مستست شرابت

ای عشق هوایت چه بهار است که بادا
بر خرمت ما تیره دلان برق سحابت

با عارض نسرین وش اگر باده بنوشی
بر چهره چه گلها شگفاند می نابت

در نور صفا چونکه ز خورشید فزونی
هرگز نشود حایل رخسار نقابت

زان خلعت تو حله گلگون شده ای سرو
کز خون دل و دیده همه داده شد آبت

ای مغبچه بس تو به شکستی و گنه بود
گر توبه مرا شکنی هست ثوابت

فانی چو غریب آمده در بحر معانی
نبود عجب اندر سخنش رنگ غرابت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۷ - تتبع خواجه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۹ - مخترع
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.