۱۷۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۲۳ - تتبع خواجه

کنج تاریک غمت را تا بکی مسکن کنم
باشد از شمع رخت آن خانه را روشن کنم

گر توان کردن می گلرنگ در کوی تو نوش
خار در چشمم اگر یاد گل و گلشن کنم

دشمن جان خودم کز تو به لاف دوستی
دوستان خویش را با خویشتن دشمن کنم

بنده آزادگانم زان سبب در باغ دهر
طوف پای سرو میل قامت سوسن کنم

ساقیا می ده زمانی تا کشم لحن نشاط
تا بکی از محنت اهل زمان شیون کنم

زهد عجب افزود این دم کز پی کسب فنا
می پرستی پیشه سازم عشق بازی فن کنم

فانیا از لاف مردی به بود افتادگی
چاره این لاف از یک جام مردافکن کنم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۲ - مخترع
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۴ - تتبع میر در رنگ خواجه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.