هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و اشتیاق به معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که وجود معشوق برای او مانند نفس است. او آرزوی وصال معشوق را دارد و غم‌هایش را به عشق او نسبت می‌دهد. شاعر از این که خیال معشوق همواره همراه اوست، احساس خوشبختی می‌کند و از این که نمی‌تواند به وصال معشوق برسد، اظهار ناراحتی می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی بیشتری دارد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۵

من کیم کاندیشهٔ تو هم نفس باشد مرا
یا تمنای وصال چون تو کس باشد مرا

گر بود شایستهٔ غم خوردن تو جان من
این نصیب از دولت عشق تو بس باشد مرا

گر نه عشقت سایهٔ من شد چرا هر گه که من
روی بر تابم ازو پویان ز پس باشد مرا

هرنفس کانرا بیاد روزگار تو زنم
جملهٔ عالم طفیل آن نفس باشد مرا

هز رمان ز امید وصل تو دل خود خوش کنم
باز گویم نه چه جای این هوس باشد مرا

چون خیال خاکپایت می‌نبیند چشم من
بر وصال تو چگونه دست رس باشد مرا
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.